نبردی درپیش است
 محمدنبي عظيمي محمدنبي عظيمي

    چند روز پیش که مطلب " به کی سلام کنم ؟ " رادر حاشیهء انتخابات ریاست جمهوری افغانستان می نوشتم ، تصور نمی شد که دراین شرایط و هوا وفضای سیاسیی که درکشور حاکم است و ده ها کاندید با انبان های انباشته از زر و جوال هایی مملو ازدالرهای باد آورده وتفنگ ها ی ُپرشده وشمشیرهای آخته برای انتخابات ریاست جمهوری افغانستان قدم درکارزار انتخاباتی گذاشته اند ، حزب ما یعنی نهضت فراگیر دموکراسی وترفی افغانستان حاضر شود تا با کیسهء تهی ودستان خالی درچنین نبرد بزرگی شرکت کند. به همین سبب هم بود که آن نبشته ازیأس وسرخورده گی و بلاتکلیفیی که دامنگیر شمار فراوانی از وطنپرستان و عاشقان سرزمین مان شده بود، حکایت می کرد ؛ ولی هنوز مرکب آن نبشته خشک نشده بود که خوشبختانه خبر بهجت افزای معرفی کاندید شدن یکی از چهره های فاضل ، با ایمان ومبارز سرشناس حزب مان را که درکوران حوادث وفراز ونشیب های زنده گی با " ما " ومردم خود بوده است وخواهد بود، شنیدیم وهمان بود که تا شامگاه همان روز این مژدهء فرحت افزا ازکران تا کران این کهنه سرا را درنوردید، سقف واهمه های دوست ودشمن را

فرو ریخت و واکنش های موافق ومخالف فراوانی را برانگیخت : شگفتی توأم با شادی وشعف و خوشبینی وامید وباورمندی به پیروزی دوستان نهضت وبرعکس  حیرت و بهانه تراشی و عیب جویی وگاهی هم با بد سگالی مخالفین بد لگام نهضت.

                                                                                                                   

   البته  که من دراین مختصر سَر آن ندارم تا درمورد دیدگاه های موافقین و مخالفین این اقدام جسورانه ء نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان اظهار نظرکنم؛ زیرا هرکسی می تواند درهرموردی که آرزو داشته باشد اظهارعقیده کند.دراین جا تنها همین قدر باید گفت وبه تأکید باید گفت که درچنین حال وهوایی که مردم افغانستان دربرابرمهم ترین گزینش زنده گی شان قرار دارند، نباید ازدور دستی برآتش زد یا درغندی خیر نشست و به بهانه موجودیت قوتهای جهانی درکشورپروسه شرکت در انتخابات را تحریم کرده میدان را برای تجرید ودرانزوا قراردادن هرچه بیشتر نیرو های چپ ، مترقی وملی  توسط مخالفین خالی گذاشت. مگرنگفته اند :  دستت که به آلو نمی رسد چرا می گویی ترش است ؟                                

حال آیا بهتر نیست این سوال را ازهمین نحوی گرایان کژاندیش ومزوران سیاسیی که به ساز مخالیفن نیروهای مترقی کشور می رقصند و با هرابتکار و نوآوریی که به خاطر همبسته گی و وحدت ومتشکل شدن این نیروها دریک جبهه واحد مترقی ازسوی نهضت سازمان داده می شود، ده ها " اما" و"اگر" را مطرح نموده و سُرنی های شان را وارونه پف می کنند، پرسیده شود که حتا اگرکاندید نهضت فراگیر دراین مبارزه به پیروزی هم نرسد، چه چیزی را ازد ست خواهد داد؟ مگر دراین کارزار ده ها تن آدم های صاجب نان ونام شرکت نمی کنند ؟ وآیا پس ازاعلان نتایج انتخابات آنانی که به پیروزی نرسیده اند عزت واعتبار شان را درجامعه از دست می دهند؟ آیا نهضت فراگیر و سایر نیرو های چپ و مترقی تا قاف قیامت همین طوری دست زیرالاشه بنشینند ، میدان را خالی بگذارند و نظاره گر تکتازی و زورگویی کسانی گردند که سیاست هایی رادنبال می کنند که مردم رنجدیده وسرزمین بد اخترمان را به این حال وروز کشانیده اند؟ آیا شرکت دراین انتخابات تکانه یی نیست برای یک آغاز؟ مگرکمترین دستآورد آن کسب تجربه ونفوذ بیشتر دربین توده ها و رسانیدن حرف حق وبرجسته  ساختن جایگاه نهضت ودرمجموع چپی ها درمیان مردم نیست؟ پس تا چه وقت می توان ساکت وساکن بود ودرخیال زنده گی کرد؟ مگرمعنای زنده گی حرکت وجنبش نیست؟ مگر آب ایستاده بوی گند نمی گیرد؟ آخرتا چه هنگامی می توان دررویای یک آرمانشهر مستغرق شد و درخیال وپندار شرایط دلخواهی را درنظرآورد تا باد موافق بوزد وپس از آن درمورد زنده گی و سرنوشت مردم خویش وارد میدان نبرد گردیم. آیا تآکید برچنین زنده گیی برای یک عضو حزب که بهترین سال های زنده گیش را به خاطر خدمت به انسان این سرزمین گذشتانده است زنجیره ء پایان ناپذیری از دلسردی ، یأس و سرشکسته گی نمی تواند باشد؟

 

                                                                          ***

 

  بدینترتیب حزب ما ابتکار ارزنده و به موقع دیگری را به خاطر زدایش رنجهای بیکران خلق های ستمدیدهء سرزمین مان دردست اجراگذاشت وهمین دیروز ( سحرگاه سه شنبه 26حمل) کاندید نهضت فراگیردموکراسی وترقی برای انتخابات ریاست جمهوری کشور،  جناب حبیب منگل به کابل رسیدند ومورد استقبال گرم رییس واعضای نهضت فراگیرودوستان وهواخواهان خویش قرار گرفتند.

 

 من جناب حبیب منگل را از سالهای بسیار دور به این سو می شناسم. بارها باوی درفرازوفرود زنده گی دیدار داشته  و خوشبختانه وی را انسان فرزانه، خرد ورز و واقع گرا، فروتن واوفتاده؛  اما شجاع ومحکم واستوارومتینی یافته ام که برای احراز چنین پستی شایسته گی دارد. به گفتهء سپهری که درمورد دوستش گفته بود: بزرگ بود / واز اهالی امروز بود/ و باتمام افق های بازنسبت داشت ولحن آب وزمین را چه خوب می فهمید / وچگونه هوای سخاوت را ورق می زد / و مهربانی را به سمت ما می کوچانید /   من نیز می توانم بگویم که دوست عزیز من مردمش را دوست دارد ، فراتر از مرز های زبانی و قومی وحتا حزبی می اندیشد ، انسان مهربان و بلند نظرو بی کبراست که هرگز خشم نمی گیرد و برکسی ستم روا نمی دارد وازتصنع بیزاراست.  زبان وبیانش  ( به هردو زبان دری وپشتو ) فصیح ودلپسند، قلمش رسا ونوشته اش شیوا است. اراده اش خلل ناپذیر و اداره ومدیریتش مدبرانه و متین است ...  و تمام این خوبی ها ونیکی ها نه به خاطر سالوس و ریا؛  بل جزء سرشت وفطرت اوست. بنابراین نه تنها من به این باورم که وی فرد شایسته یی است برای دفاع ازحقوق ملیون ها انسان سرزمینش ؛  بل معتقدم که درکارزار انتخابات، هزاران انسان این سرزمین این سجایای برجسته را دروجود او سراغ کرده ورای خود را به صندوق انتخاباتی وی خواهند ریخت.

 

بنابراین درحالی که برای پیروزی ونیرومندی وی درنبردی که درپیش است دعا می کنم، به یاد پرسشی می افتم که شبی     " وارنیا"ی زیبا کنیزرومی درآستانهء یک نبرد سرنوشت ساز با سپاه روم از معشوق ومعبودش اسپارتاکوس پرسیده بود:    - محبوبم برای فردا نیرو از کجا می آوری؟

سپارتاکوس درپاسخش گفته بود:   

- راحتم بگذار! سرشارازنیرو هستم . *

                                                                                                 

حزب ما نیز سرشار ازنیرو است ، فقط اگرازاین نیروبه صورت  درست استفاده  شود، همه دست به دست هم دهند و همدیگررا درنبردی که درپیش است یاری کنند ودراین میان اگراین دایه های مهربانترازمادر راحت مان بگذارند.

 

                                                                                                               پایان

* دیده شود رمان " سپارتاکوس" اثر فنا ناپذیر هوارد فاست


April 20th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات